پيام
+
تا که بوديم ، نبوديم کسي / کشت ما را غم بي هم نفسي/
تا که خفتيم همه بيدار شدند / تا که مرديم همگي يار شدند/
قدر آن شيشه بدانيد که هست / نه در آن لحظه که افتاد و شکست . . .
.
محمديزداني**دهاتي
90/5/29
محمديزداني**دهاتي
قدر ايينه بدانيد تا که هست/نه در ان وقت که افتاد و شکست...
فقط به عشق تو سميرا
مشغول بازسازي جاده ي خاطراتم بودم تا وقتي دوباره خواستي برگردي........ ، پستي و بلندي هاي جاده اذيتت نکنه................ ، ولي يکدفعه چشمم به تابلوي فرسوده ي کنار جاده افتاد..... که روي آن نوشته بود.... : جاده ي خاطرات يکطرفه است ..........!